""
نویسندهٔ بختیاری ایرانی و از نویسندگان ادبیات داستانی رئالیسم کارگری در ایران است. منوچهر شفیانی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی در مسجد سلیمان به دنیا آمد. پدرش علی شفیانی (معروف به میرزا علی خان) از تیره باورصاد و از بزرگان طایفه سهونی یا سامانی یکی از طوایف باب کیانارثی چهارلنگ بختیاری بود. شفیعخان سهونی جد منوچهر شفیانی، وزیر و مشاور محمدتقیخان کیانارثی چهارلنگ بختیاری حاکم مقتدر بختیاری در عصر قاجاریه بود. منوچهر سومین فرزند پسر خانوادهٔ شفیانی بود. شکلگیری شخصیت منوچهر شفیانی در مسجد سلیمان صورت پذیرفت. دوران دبیرستان را در «دبیرستان سینا» مسجد سلیمان سپری کرد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به عنوان سپاهی دانش به روستاهای محروم رفت. تجربهٔ همین دوره از زندگی او بود که دستمایهٔ داستانهایش شد؛ داستانهایی که در آنها به زندگی مردم فقیر و محروم روستایی — چه از منظر اقتصادی و چه از منظر فرهنگی — میپرداخت. او پس از پایان دورهٔ سپاهی دانش برای ادامهٔ تحصیل مدتی به آلمان مسافرت کرد. در همان زمان بود که خاطرهاش در کاخ جوانان کلن را دستمایهٔ داستان «آهنگی بهنام ابدیت» کرد. با وجود مخالفتهای شدید خانوادهاش با وی که به دلیل مواضع سیاسی او از حضورش در تهران بیم داشتند به تهران آمد. از آنجا که از سالها قبل مطالبش در نشریات تهران منتشر میشد، ورودش به تهران با استقبال نشریات و روزنامههای ادبی طراز اول ایران قرار گرفته و به وی پیشنهادهای کاری بسیاری شد؛ از میان آنان دعوت مجلهٔ خوشه را پذیرفت؛ قبل از احمد شاملو او مدتی سردبیر «خوشه» بود و در همان زمان مجلهٔ فردوسی هر هفته مطلبی از او داشت؛ سپس سردبیر مجلهٔ ترقی شد. شفیانی از روزنامه نگاران آزاداندیش و آزادیخواه دهه ۴۰ شمسی ست که سردبیری دو مجله خوشه و ترقی را در کوتاه زمان عمرش در کارنامه دارد. شفیانی را بهحق میتوان پایهگذار داستاننویسی نوین روستایی ایران دانست که روش نوینی در قصهنویسی را با زمینهٔ روستا ابداع نمود. پس از وی افراد دیگری نیز به تبعیت از او به این کار پرداختند که از آن جمله میتوان به امین فقیری و بهرام حیدری اشاره کرد. شفیانی در داستانهای خود تأکید ویژهای روی جهل و خرافهپرستی شخصیتهای داستانهایش داشت. او داستانهای خود را در مجلات «ترقی» و «خوشه» منتشر میکرد. نکتهای که شفیانی در تمام داستانهای با زمینهٔ روستایی برجای مانده از خود بهنوعی فریاد کردهاست نابودی زندگی روستایی و فرار روستاییان به شهر است. او در هر داستان علتهایی را که دغدغهٔ وی بوده و منشأ این معضل دانسته مطرح کردهاست. نکتهٔ دیگری که در داستانهای شفیانی به وفور به آن برمیخوریم و القای تفکر خیزش مسلحانه و در هم کوبیدن ظلم با هرچه که میشد بود. به عنوان مثال با نگاهی به داستان «قرعهٔ آخر» بهروشنی میبینیم شاه کلید و پیام اصلی داستان دعوت مردم به اتحاد، خیزش و مبارزه مسلحانهاست. این داستان سرشار از خشم فروخورده کسانیست که در داستان با نام مردم ظلمآباد شناسانده میشوند و پیام داستان دست بردن به اسلحهٔ پدری و بهنوعی القای تفکر خیزش مسلحانهاست. در سال ۱۳۵۵ بخشی از داستانهای منوچهر شفیانی جمعآوری شده و در کتاب کوچکی به نام معاملهچیها منتشر شد و در سال ۵۷، این داستانها به همراه دیگر داستانهای شفیانی با عنوان «قرعهٔ آخر» توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شدند. این کتاب بعد از آن هیچگاه تجدید چاپ نشد. همینطور از او ترجمهٔ اشعاری از فدریکو گارسیا لورکا و چند داستان نیمهتمام بر جای ماندهاست که او هیچگاه مجال اتمام آنها را نیافت. منوچهر شفیانی به جز مجموعهٔ معاملهچیها یا قرعهٔ آخر داستانهای زیادی در مجلات آن زمان داشت که با وجود سن کمش، بعضی دوستانش نظیر احمد شاملو او را دارای ویژگیهایی دانستند که وی را شایستهٔ کاندیداتوری جایزهٔ نوبل ادبیات در چند سال آینده میکرد. شفیانی نویسندهٔ با قریحهای به نظر میرسید که متأسفانه مجال به فعلیترسیدن تواناییهای بالقوهٔ او پیش نیامد. دوره پنج جلدی از مجموعه آثار منوچهر شفیانی در سال ۹۵ به کوشش محسن حیدری در نشر تمتی منتشر شد. جلسه رونمایی از دوره پنج جلدی مجموعه آثار منوچهر شفیانی، داستاننویس، روزنامهنگار و پژوهشگر فرهنگ عامه بختیاری، سردبیر مجله خوشه و ترقی در دهه چهل و بنیانگذار ادبیات اقلیمی جنوب، در محل موزه شهر زادگاهش با حضور قبادآذرآیین و غلامرضا رضایی(داستان نویس) در مسجدسلیمان برگزار شد.