""
میرزا علی معجز شبستری معروف به معجز شبستری در سال ۱۲۵۲ خورشیدی در شبستر که در آن زمان قصبهای کوچک بود متولد شد. وی فرزند حاجی آقا از تاجران بزرگ شبستر و پدر بزرگش حاجی میرزا بابا حاکم شبستر بود. وی دو برادر بزرگتر از خودش به نامهای حسن و حسین داشت که به استانبول رفتوآمد داشتند. میرزا علی معجز در شبستر در نزد شخصی به نام آخوند ملا علی با اصول قدیم تحصیل کردهاست. معجز شبستری در کودکی خواندن و نوشتن را در مکتب خانه آموخت. در سن شانزده سالگی (۶۸–۱۲۶۷ خورشیدی) پدرش فوت شد. بعد از فوت پدر برادرانش که در استانبول به تجارت مشغول بودند، معجز را به استانبول بردند. معجز در استانبول فرصت تعلم و مطالعه بدست آورده و ضمن کمک روزانه به برادران خود به مطالعه در تاریخ و ادبیات میپرداخت. وی را عشق وطن و درد غربت آزار میداد. به همین جهت بعد از حدود سیزده سال زندگی در غربت استانبول به شبستر بازگشت. از آنجائیکه معجز از مریدان عارف مشهور ایران شیخ محمود شبستری بود، بیشتر اوقات خود را بر سر مزارش حاضر میشده و در خلوت انس با مراد خود به نوشتن شعر میپرداخت. معجز برای تأسیس یک مدرسه دخترانه با اصول امروزه برای دختران شبستر خیلی تلاش نمود و بالاخره با مساعدتهای رئیس فرهنگ وقت تبریز بنام آقای دکتر محسنی عماد السلطنه، اولین مدرسه دخترانه را در قصبه شبستر ایجاد نمود. میرزاعلی معجز شبستری از پیشگامان احیای حقوق مدنی زنان است. او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است و در اشعارش بنا به موانعی که در جامعه آنروز برای ذکر نام زنان وجود داشته همسر خود خانم تکذبان را تمثیلی از زن آذربایجانی بحساب آورده و شعر گفتهاست. تکذین جهلی اولماسا زائل اوغلی اولماز تمدنه مایل(اگر نادانی تکذبان از بین نرود، فرزندش تمایلی به پیشرفت نخواهد داشت) معجز به این اصل معتقد بود که مادران دانا و فهمیده و باسواد قادر به تربیت صحیح اولاد خود هستند. معجز در بیان سرگذشت خود مینویسد: بعد از بازگشت به وطن به نوحه خوانی مشغول شدم. ولی نوحه خوانی و بیان حقایق در اشعار نوحه برای واپسگرایان خوش نیامد و بمن اعلان جنگ نمودند. بیست و شش سال با اینها جنگیدم. طوری شده بود که خیرات میدادند و عروسی میگرفتند و مرادعوت نمیکردند. فقط نوشتم و در گوشه و کنار روزگار گذراندم. معجز در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به دلیل اعمال فشارها شبستر را ترک و به شهرستان شاهرود نزد یکی از اقوامش که گویا باجناقش بوده میرود و یکسال بعد در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در آن شهر درگذشت.